ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

دوباره بوی عید...

دوباره بوی عید میاد و دخمل من داره وارد ماه تازه میشه.. دختر بهاری من دومین بهارشو میخواد تجربه کنه.. پارسال کوچولو بودی..نمیتونستی راه بری.. امسال راه میری..میدوی..حرف میزنی..و خیلی کارای جدید یاد گرفتی.. .....
28 اسفند 1391

رقص پا..

تازگیا یاد گرفتی بپر  بپر کنی و برقصی..عاشق این مدل رقصتم.. ما اسمشو گذاشتیم رقص پا.. با اون پاهای کوچولوت میرقصی و دستای نازتو تو هوا میچرخونی.. و دل میبری از همه ی جمع.. اغراق نمیکنم عسلم..تا حالا نشده که کسی بی تفاوت از کنرت بگذره.. هر جا که میریم واست ذوق میکنن..همه هم یه جمله میگن : خداااااااا چقد نازه.. تو ناز نازیه منی کوچولوی بهشتی..دختر پاک و معصومم عاشقانه میخوامت..بدون منت..
20 اسفند 1391

چیه؟؟

کنجکاوی کودکانت به سوال کردن رسیده نفسم.. بازی این روزای ما شده پرسش و پاسخ.. به همه چی اشاره میکنی و میپرسی چیه؟ و من مشتاقانه جواب میدم.. مثلا به مبل اشاره میکنی میگی چیه؟میگم: مبل..میگی: ها.. به میز اشاره میکنی ..چیه..میگم: میز ...میگی : آرههههه..منظورت اینه که درست گفتی مامانی..الهی قربونت بشم که منو مورد آزمایش قرار میدی عروسک دوست داشتنی من.. وقتی من جلوی سیستمم ..میای موسو میگیری و باهاش کار میکنی..همه دکمه های صفحه کلیدو میزنی و به مانیتور نگاه میکنی که ببینی چه تغییری میکنه زرنگ خانوم من.. عروسکاتو رو پات میزاری و تکون میدی..میبریشون پارک تاب تاب و سرسره..
20 اسفند 1391

20!!!!!

و بازم یه ماه دیگه... نه به همین سادگی..با کلی دلبری و شیرینی عسل بانو.. 20 ماه!!!!نه باورش سخته...به همین زودی شدی 20 ماهه.. عزیزتر ازجونم دیروز رفته بودی کنار منحنی قد..شدی 86..به یاد روزای اول تولدت افتادم..51 سانت بودی..وقتی رو منحنی نیگاه کردم..دلم ریخت..اصلا باورم نمیشد که تو انقد کوچیک بودی..خدای من قدرتتوشکر.. بهت گفتم ستایش تو انقدی بودی..کوچولو..با اون لبای قشنگت خندیدی و گفتی: توتولو!!!!!؟؟؟ آره مامان کوچولو..خیلی کوچولو..ولی حالا خانوم شدی.. کارایی میکنی از سنت بزرگتر.. وقتی صدام میزنی و میگی :مامان مَیَم (مامان مریم) دلم میخواد بمیرم واست.. خیلی شیرینه این لحن صدا زدنت فرشته کوچولو..به باباییم میگی : بابا جَت...
20 اسفند 1391
1